عبد الهادي سعدون
شاعر وداستان نويس عراقي

ترجمه: محمد الأمين

شاعر وداستان نويس عراقي هنگام كه به خواب مي روم
 اتفاق مي افتند : 

زن همسايه اجرهاي ساختمان را غرق اتش مي كند 
اتشي كه پيوسته اتش گشوده است.
رخدادهاي ديگري نيز
از هفت صبح تا هفت شب د خواب مي مانم
 زيرا كه اوقاتي براي فراغت ندارم.
رهگذراني از اينجا گذشتند
كه زن همسايه را به خميازه كشيدن واداركردند
همان زني كه بر درگاه اپارتماني ايستاده است
كه تهي است مگر از
فانوسها وارواحها
وطنين ظرفهايي كه از عهد الفونس سيزدهم
به جا مانده است
. وياچيزي از اين قبيل
رخدادهاي ديگري مرا به ادامه خواب تشويق مي كنند
دستفروشان محله
كتابهايم را مي دزند
كوليان مي فروشند وبه عنوان كاغذهاي باطله به.

كسي نيست كه مر از انچه كه اتفاق افتاده است خبركند.
دزدان خوابم را تجسس مي كنند
خوابي كه ظريف است وترسناك
با نزاكت لبخند مي زنند
وسبزيها را
وگوجه فرنگيها را همچون جسدم
بر رفها ميگذارند
ساده رفتار مي كنند
حتا هنگام كه همديگر را به وبايي واگير
مي كنند دچار.

ناكام مانده ام

تاريكي بچينم هر گاه تصميم گرفتم روشنايي را از ساحلهاي .

سرم را جا به جا مي كنم
رگ گردنم را مي فشارم
در خواب مي گذرانم وروز را .

انچنيند خوابهاي من.