عبد الرحمن الماجدي
شاعر عراقي

ترجمه: محمد الامين

مرگ

عبدالرحمن الماجديفردا که مرگ من فرا خواهد رسيد
تن نارس ام را به همراه دوستان خواهد جويد
بي انکه فرياد واستغاثه مرا بشنود
روحم را خواهد مکيد
 وپوسته اش را همچون پوسته آناري
                                      برزمين خواهد افکند
آنگاه
 دوستان غمنامه مرا در واژه اي خلاصه خواهند کرد
که به گوش کسي نخواهد رسيد
{.....}
امشب دروغ باريد
وتو از حقيقت عاري
{.....}
اي پروانه عشق
به دور از آتش هاي پشيماني ام باش.

روزها

روزها دشمنان من اند
درها را به سويشان مي بندم
سپيده دم را با شايعه هاي در باره أب وهوا دگرگون مي کند
تا احساس نفرين به شخصي ديگر سرايت کند
هنگام که روز به ميهماني من مي أيد
به او نا اميدي ودلتنگي تقديم مي کنم
وساعت هايش را با ¬گارد ناداني سر مي برم
وبه او  سرانجامي مي بخشم که سزاوار جنگجوياني فراري
تا از يورش برادرانش در امان بمانم
وخود راماده نبردهايي کنم که صحنه هايش در جمجمه من جاري  است