شعري از أمجد ناصر
ترجمه زهره پور شعبان
شباهنگام آغاز تنفس دیوارهازمان پیچیدن هوای سيمانیدر لابلای انگشتان و استشمام آنزمان جستجوی صورتهایی چروکیده و دستانی خشنزمان رها کردن صدا در صندوقهای محکم بسته شدهزمان باز نگشتن پژواک صدازمان بالا بردن دستان و نيفتادن سايه هازمان کوبیده نشدن درو گذر نکردن کسی از کنار پنجرهزمان شنيده نشدن صدای موریانه در صندوق هاو شیون عشق در حجره های مجاورزمان باشتاب رفتن به طرف پلکانو نیافتن عکسهای اهل خانهزمان جستجو در پیتفنگی چاقویی طنابی و نیافتن چيزی جز گچ دیوارکه ترک می خورد در سکوتی سهمگینزمان انديشيدن به اسمهای خودو به خاطر نياوردن آنهازمان..خداوندااتفاق این همه رخداد در شبدر صندوقی محکم بسته شدهچه می کنیم؟