جمانه حداد

ترجمه محمد الأمين

دو
مرا در آغوش گير
نا اگر توان قلبم را از دست دادم
 قلب با توانت را به من ببخشي
واگر ريشه هايم دراعماق زمين فرو رفته اند
همجنان در قلمرو دره  تو باشند

تا اگر عمرم را از دست دادم به عمر تو دست يابم وبه زبانهايي بي شمار تو 

مرا در آغوش گير
تا گياهي شوم سنگ آزار
وتو سنگ باطراوات شوي در سايه گياه چلچراغ من

تا ميان من وتو رودي جاري شود كه تمام رودها را سیلاب مي كند
تا از فراز كوه هايم به سمت تو  سرازير شوم وتو را دريابم
تا كشف كنم  كه چقدر  صعود تويي
وچقدر غرق شدن، من.

براي تو پلي بردوش خواهم كشيد كه فاصله اي است ميان روشنائي وهلاكت.

 مرا در آغوش گير
تا  برسي به خواهش چيدن سيب من
 تا برنجانمت همچون سيبي بس از چيدن
تا تورا لبریز كنم از انچه كه نداري
 تا براي تو شب بيافرينم وقطعه أبري بر فراز
تا فراموشت شود كه درخت شاخه هاي تو هستم
وتو شاخه هاي درخت ديگري هستي
وگرچیره شد بر من زندگی
در اغوش تو
زندگی دیگری نصیب من خواهد شد
مرا در آغوش بگير ودستانم را رها كن
تا هرگاه به لبه يكي شدن رسيده ابم
دو كس ديگري را فريب خواهيم داد كه راهي به سرانجام خويش نيافتند